تنهایی.................مال ادمای پاکه وگرنه...
هرزه ها که تنها نمیمونن........
بهتره نداشته باشمت...
تا اینکه داشته باشم..و ندونم با چند نفر شریکم.
هر چه قدر هم عطرت را عوض کنی...
تنت بوی خیانت میدهد
عزیز لعنتی ام.......
دوستت دارم را برای هر دوی مان میفرستادی....هم من.... هم او....
خیانت میکردی یا... عدالت؟؟؟؟؟؟
یکی بود ....که اونم رفت...... کاش از اول غیر از خدا هیچکس نبود.......
انقدر زیبا عاشق او شده ای که ادم لذت میبرد از این همه خیانت........
روزی هم اینگونه عاشق من بودی ..
یادت هست..لعنتی؟؟؟؟؟
دوری ازمون دل هاست...
یا دلتنگ میشوی....
یا فراموش...
نگو بار گران بودیم که رفتیم...
نگو نا مهربان بودیم و رفتیم...
این ها دلیل محکمی نیست...
اخه...
بگو...با دیگران بودیم ورفتیم...
وقتی تو نیستی ... همه نیستن...
نه که نیستن...
هستن...
ولی مثل تو نیستن...
نبار باران...
نبار لعنتی...
عشقم با دیگری بیرون است... سرما میخورد...
برای فراموش کردنت هرشب ارزوی الزایمر میکنم...
خوش به حال تو....
وقتی او امد ...
بدون هیچ درد سری فراموشم کردی...
هوا بارانی است....
ولی شیشه چرا بخار نمیگیری؟؟ نترس ..رفت... دیگر اسمش را رویت نمینویسم.....
یه جایی باید دست ادمارو بگیری...
نگه شون داری...
صورتشونو محکم تو دستات بگیری...
تو چشاشون خیره بشی و
بگی...
ببین من دوست دارم ... نرو ... خب؟؟؟؟؟؟؟
دلتنگی همون مکثیه که...
رو اسمش میکنی...
وقتی داری شماره های موبایلت رو داری میای پایین.
چه داروی تلخی است...
وفاداری به خائن.
صداقت با دروغگو...
مهربانی با سنگدل...
شاید من بی عیب نباشم...اما تو هم نیستی...پس برووووووو و پیش از شمردن اشتباه های من...به خطا های خودت
رسیدگی کن...
یادتان باشد دلتنگی جزیی از فرایند فراموشی است...
نگذارید احساس دلتنگی...
شمارا به اغوش کسی باز گرداند که......
میدانید با او اینده ای ندارید..
روزی کسی را پیدا خواهی کرد که ...گذشته ات برایش هیچ اهمیتی ندارد... چون میخواهد اینده ات باشد.
احساس من قیمتی داشت که تو برای پرداخت ان فقیر بودی....
این روزها دلگرمی میخوام....وگرنه چیزی که زیاد است...سرگرمی...!!!!
همرو خط زدم تا به عشقم برسم...غافل از اینکه خودم خط خورده ی عشقم بودم تا به عشقش برسه... لعنتی.
مردی که نتونه عشقشو خوشحال بکنه ... به درد لای جرز دیوار میخوره...
دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست ... اسراف محبت است...
هی غریبه
روی کسی دست گذاشتی که همه دنیامه...
بی وجدان
اینقدر راحت بهش نگو
عزیزم...
بنده ای به خدا گفت اگر سرنوشتم را نوشته ای پس چرا دعا کنم؟
خدا گفت شاید نوشته باشم هرچه دعا کند....
نگاهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی؟؟؟؟
خیلی خوبه که تو زندگیت کسی رو داری که خیلی دوسش داری...یکی که موقع دلتنگی هات...موقع غصه خوردنات دست بندازه گردنت و
بگه دیوووووونه من که پیشتم...یکی که هر روز یادت بیاره چقدر دوست داره...اگه همچین کسی رو داشتی خیلی قدرشو بدون عزیزم...
سلام مرا به غرورت برسان و بگو بهای قامت بلندش تنهایی خودته...
به مدت تمام دلتنگی هایم به من بدهکاری....وعده ی ما باشد روزی که دلتنگم شوی و من نباشم...