کاش میشد هوای نفس بعضیا رو بوسید...
وقتی دارن اسمتو صدا میزنن...
اکنون بخواهمت که چی بشه؟
ان روزها که مشترک مورد نظر بودی هیچوقت دردسترس نبودی...
چه برسد به اینکه الان نه مشترکی . نه در دسترس.نه مورد نظر ...
بعضیا انگار مرگ مغزی شدن ...
هرروز قلبشونو به یکی اهدا میکنن...
کلاغ پر...
گنجشک پر...
ولی تو نپر...
بی زحمت...گم شو..
نمیخواهم بعد از مرگم به احترامم یک دقیقه سکوت کنی
حالا که زبونت نیش داره...
دهنتو ببند ..
دردناک است دوستش بداری و گمان بداری دوستت دارد...
حال ان که او یگانه هستی تو باشد و تو یکی از هزاران لذت او...
بی هوا رفتی...
بی نفس ماندم...
من زانوهایم را به اغوش کشیده بودم...
وقتی تو برای اغوش دیگری زانو زده بودی..
همه میتونن اسمت رو صدا کنن...اما یکی هست که وقتی اسمت رو میگه.."لذت" میبری..
و با تمام وجود بهش بگی "جون دلم"
اونایی که "عوض " شدنشان بعید است.. "عوضی" شدنشان حتمی است.. شک نکن.
دل کندن از اون همه عشقی که به تو داشتم منو به جایی رسوند که حالا...
تو چشای یکی دیگه زل بزنمو بگم...
عاشقمی؟؟؟؟؟؟؟؟
خب به درک..
با فکر کردن به هر الاغی ذهن خود را باغ وحش نکنید... با تشکر!!!
باید دامپزشک باشی تا بفهمی بعضیا ..........چشونه.
قرار نیست من همیشه خوش باشم...
دیروز از اینکه من در کنارت بودم خوش بودم..
امروز دیگری خوش است برای با تو بودن..
و فردا یکی دیگر..
از تلاش دست نکش عزیزم که چشم امید ملتی به تو هست..
تو میتونی..............
تو را من "تو" کردم..
وگرنه "او هم زیادت است..
پس اینقدر برایم شما شما نکن..
تنهایی یعنی اینکه خطت رو با 141 شارژ کنی...
مثل ان مسجد بین راه تنهایم...هرکس هم می اید ...میشکند...
هم نمازش را ... وهم دلم را ...و میرود.
وقتی همه را شبیه او میبینی عاشق هستی...
وقتی اورا شبیه همه میبینی تنها هستی...
هرزگی مختص تن فروشی نیست...
ربطی به جنسیت هم نداره...
همین که از اعتماد کسی سوء استفاده کنی...هرزه ای...
همین که به دروغ بهش بگی دوست دارم..هرزه ای
همین که خیانت کنی هرزه ای...
اگه میخوای تن فروشی کنی صاحب اختیار بدنتی اما هرزگی نکن...چون باید از
ابرو...احساس ...غرور کسی مایه بذاری.........
تلخ است باور نبودن انهایی که می توانستند باشند و
تلخ تر از ان ...باور ان هایی است که ادعای ماندن دارند...
سگ بفهمه دوسش داری باوفا میشه...
ادم بفهمه دوسش داری هار میشه...
تنها ترسم از اون دنیا اینه که همه ی مردم این دنیا میان اونجا...
مورچه ای را مسخره میکردم که عاشق تفاله ی چای بود...بعدها خودم فهمیدم عاشق اشغالی بودم که شبیه ادم بود...
یه وقتایی هست که نباید چیزی بگی.
طرف اگه شعور داشته باشه خودش میفهمه!
کاش نجابتم را بهانه ی رفتنش نمیکرد...
که امروز با دیدن هر هرزه ای بگویم...اگر او بودم
نمیرفت..
مشترک مورد نظر من ...
مشترک مورد نظر خیلی ها بود.